گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
وحدت کرمانشاهی

ترک من از خانه بی‌حجاب برآمد

ماه صفت از دل سحاب برآمد

عاقبتم شد وصال دوست میسر

دیده بختم دگر ز خواب برآمد

عشق ندانم چه حالت است که از وی

ساحت دریا به اضطراب برآمد

لوح چو پذرفت نام عشق، دل و جان

در بر گردون به پیچ و تاب برآمد

این همه شور محبت است که هر دم

بانگ نی و ناله رباب برآمد

می به قدح ریخت از گلوی صراحی

صبح بخندید و آفتاب برآمد

تربت منصور چون رسید به دریا

نقش انا الحق ز موج آب برآمد

بحر حقیقت نمود جنبشی از خویش

موج پدید آمد و حباب برآمد

شاهد مقصود وحدت از رخ زیبا

پرده برافکند و بی نقاب برآمد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
خواجوی کرمانی

ماه فرو رفت و آفتاب برآمد

شاهد سرمست من ز خواب برآمد

نرگس مستانه چون ز خواب برانگیخت

ولوله از جان شیخ و شاب برآمد

پیش جمالش زرشک ماه فروشد

[...]

جلال عضد

شب چو به سر رفت و آفتاب برآمد

بخت سرآسیمه ام ز خواب برآمد

مه چو نهان شد درآمد از در من دوست

ماه فرو رفت و آفتاب برآمد

طرّه عنبرشکن به دست صبا داد

[...]

قاسم انوار

باز، ز خم باده های ناب بر آمد

ناله زار از دل رباب بر آمد

بست نقابی بر آن جمال دل افروز

نور جمالش از آن نقاب بر آمد

هستی ما بدحجاب راه،چو برخاست

[...]

صائب تبریزی

غنچه مستور از نقاب برآمد

گل ز پریخانه حجاب برآمد

برخوری از عمر کز نظاره رویت

عمرسبکسیراز شتاب برآمد

از غم روی که آه سردسحرگاه

[...]

آشفتهٔ شیرازی

نیمه شب آن مه چو از حجاب برآمد

عقل گمان کرد کافتاب برآمد

کاوش مژگان چنان بسینه اثر کرد

کز گل قبرم پر عقاب برآمد

تا که گریزند مهر و ماه چو خفاش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه