گنجور

 
وحدت کرمانشاهی

مقصد من، خواجه، مولای من است

توشه من نیز تقوای من است

در مناجاتم چو موسی با اله

خلوت دل طور سینای من است

می روان مرده‌ام را زنده کرد

آری آری می مسیحای من است

گاهگاهی این رکوع و این سجود

کلمینی یا حمیرای من است

دامن تدبیر را دادم ز دست

رشته تقدیر در پای من است

حسن لیلی جز یکی مجنون نداشت

عالمی مجنون لیلای من است

نفی من شد باعث اثبات من

آنچه در لای من الای من است

نشاۀ ناسوتم اندر خور نبود

عالم لاهوت ماوای من است

نام نیکت ذکر صبح و شام ماست

یاد رویت ذکر شب‌های من است

ره به خلوتگاه وحدت یافتم

وحدتم فوق گمان جای من است