گنجور

 
واعظ قزوینی

چون ز روی حق شناسی خسرو گردون سریر

آنکه گیرد از شهان دهر باج احتشام

چون گهر از رشته، می افتد برون معنی ز لفظ

بس که پیش مدح او باریک میگردد کلام

خسرو عادل که باشد در دعایش خلق را

دستها بر آسمان چون پنجه خور صبح وشام

میر دیوان کرد«زینل خان » عالیجاه را

تا کند بیخ ستم از گلشن هستی تمام

خان عالیشان عدل آیین که در دیوان او

ظالمان ترسند از مظلوم، چون مفلس ز وام

بهر تحصیل دعای خسرو گیتی پناه

باشد او بر مسند دولت الهی مستدام

خواستم تاریخ آن از واعظ اخلاص کیش

گفت:«بر دیوان حق توفیق یابد او مدام »