بنده تن تا به کی، ای جان اگر آزادهای؟!
خویش را ای دل، چرا چندی به دنیا دادهای؟!
حسن کرداری، چو یاری نیست در مصر قبول
یوسف است، از چه بر آری هرکجا افتادهای
ناید از کلکم دگر نقش سخن از خال و خط
بعد از این ما و از آن رخ گفتگوی سادهای
راست ناید عمر کوته با املهای دراز
مرگ بس نزدیک و، تو بسیار دور افتادهای
نر گدایی گرچه نبود چون در حرص و طمع
لیک چون وقت جهاد نفس گردد، مادهای
ز آن نتابد بر تو در دشت تجرد نور حق
کز سیهچال تعلق پا برون ننهادهای
مرده خوابی تو واعظ، ورنه هرسو زین چمن
شبنمی بر گل، سحرخیزیست بر سجادهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
با حریفان بر بساط دهر ای نیکوخصال
راستی کن پیشه همچون سرو اگر آزادهای
گر بکوشی در شرف ز آبا زیادت میشوی
از موالید سه تا چون بهترین افتادهای
دههزارت خصم اگر باشد چو اندر حصن صبر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.