تو جانی، جان! چرا چندین گرفتار بدن مانی؟!
تو گنجی، گنج! تا کی در ته دیوار تن مانی؟!
ز بار هستی خود، چند نتوانی که برخیزی؟!
چو دامن تا بکی در زیر پا خویشتن مانی؟!
حیات جاودان خواهی، ز صورت پی بمعنی بر
که باقی در جهان از فیض معنی چون سخن مانی
از آن چون بلبل شوریده در کویت نمینالم
که از غیرت نمیخواهم به گلهای چمن مانی
چرا دلگیر داری ز انتظارت شام غربت را
چو واعظ تا بکی محبوس زندان وطن مانی؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از یک شاعر فارسیزبان، به موضوعاتی چون تلاش برای رهایی از محدودیتها و جستجوی معنی و حقیقت پرداخته است. شاعر از جان خود میپرسد که چرا در قید بدن مادی گرفتار است و به گنجی که در عمق وجودش نهفته، اشاره میکند. او از بار هستی و کمبود توانایی برای رهایی از این بار سخن میگوید و از روشنایی و معنی زندگی میخواهد که از صورت به حقیقت پی ببرد. در ادامه، شاعر به عشق و longing خود به وطن و گلهایش اشاره میکند و از احساس محبوس بودن و انتظار در غربت شکایت میکند. در مجموع، شعر حسرت و آرزوی رهایی از قید و بندهای دنیوی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای جان من، چرا هنوز در تار و پود این بدن گرفتار شدهای؟ ای گنجینه ارزشمند، چرا تا این اندازه در عمق دیوار تن محبوس هستی؟
هوش مصنوعی: از زیر بار سنگین وجودت چقدر میتوانی بلند شوی؟ تا کی میخواهی دامن خود را زیر پای خود نگهداری؟
هوش مصنوعی: اگر به دنبال زندگی ابدی هستی، باید از ظاهر و شکلهای ظاهری فراتر بروی و به عمق معنا بپردازی، زیرا آنچه در این جهان باقی میماند و ارزشمند است، به لطف معنا و مفهوم واقعی است، نه به خاطر ظواهر.
هوش مصنوعی: من مانند بلبل دیوانهای در کوی تو ناله نمیکنم، چون به خاطر غیرت خودم نمیخواهم در بین گلهای چمن بمانی.
هوش مصنوعی: چرا از انتظار ناراحت هستی؟ شب غمانگیز دوری را همچون یک واعظ تحمل کن، تا کی میخواهی در زندان وطن خود بیحرکت بمانی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.