واعظ قزوینی
»
دیوان اشعار
»
غزلیات
»
شمارهٔ ۵۹۰
مجموعهای کاملتر و معتبرتر از اشعار ترکی را در وبگاه مین سؤز خواهید یافت.
کونکلر یرده جیرانی فغانلر گوکده درناسی
گوزل اولاقمیش لاچین باخشلیم عشق صحراسی
ز بس پر جذبه اولمیش بیستون شیرین مثالیندین
عجب کیم آیینه فرهاد الیندین تیشه خاراسی
آخار آب حیات از بس بولانلوق عمر باغیندین
نظر ده گردبادیندین بلنمز سرو رعناسی
چو رد تبراقده چون گنج هنر بوکنج ویرانده
که بو جزء زمانده تانیمزلر غیر عباسی
دل و جانی غموندور، ملک و مالی حادثاتوندور
دیللر خواجه دنیادار دور گور فانی دنیاسی
گورر عاقل بود شتونگ لاله سیندین چشم دل بیرله
که دائم عشرت ایچره کلفتی، توی ایچره دوریاسی
گوزی خوشلوق یوزی گور مز، تنی آسوده لوق بیلمز
دیریکن جان چگر القصه ملک و مال جویاسی
بو جاهل خلق دایم بیر بیر یندین حاجت ایسترلر
تمامی بنده و هیچ کیمسه بیلمز کیمدور آقاسی
سراپا درد سر دور چوق جهان مالینه آلدانمه
فراغت ایستریسنک واعظ الدنک ویرمه افلاسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چشمش روی خوشی را نمیبیند. تنش آسودگی را نمیشناسد. خلاصه هنگامی که دیر است جویای ملک و مال جان میکند.
این مردم نادان همیشه از هم خواهش میکنند. همهشان بندهاند و هیچکس نمیداند آقایش کیست.
سراپا دردسر است. زیاد درگیر مال جهان مشو! ای واعظ اگر فراغت میخواهی نداری را از دست مده!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.