گنجور

 
واعظ قزوینی

ضعف پیری آمد و، دست از جهان برداشتیم

دل بمرگ خود نهادیم و، ز جان برداشتیم

ضعف پیری ها بسی ما را ز پا افگنده بود

قد دو تا کردیم، خود را از میان برداشتیم

صرف شد عمر گرامی جمله در بی حاصلی

ما چه حاصلها کزین آب روان برداشتیم!

ضامن روزی زمین و آسمان و، ما ز خلق

منت نان از زمین و آسمان برداشتیم

نعمت الوان دنیا را به ما کردند عرض

گوشه گیری را همین ما از میان برداشتیم