گنجور

 
واعظ قزوینی

به پنج روزه حیاتست اعتبار غلط

نه یک غلط دو غلط، بلکه صد هزار غلط!

گذشت آنکه شکفتی دل از بهار و خزان

بود دگر طمع آن ز روزگار غلط!

طلب مکن ز جوانان کمال پیران را

که هست خواستن میوه از بهار غلط!

بدست باز فراغ و، بدشت صید عمل

بود گذشتن ازین دشت، بی شکار غلط!

رسید سیل علایق عنان گسسته و، هست

متاع دل نکشیدن به یک کنار غلط!

بود معارضه با ما به یک دو مصرع پوچ

چو تاختن به صف از طفل نی سوار غلط!

زباغ عمر گل بندگی بچین واعظ

نشستن است دگر دست در نگار غلط