گنجور

 
واعظ قزوینی

موج دریای محنتی است نفس

رگ ابر کدورتیست نفس

هر دم از زندگی که میگذرد

در پیش آه حسرتیست نفس

اهل دل را ز بی بقائی عمر

بر لب انگشت حسرتیست نفس

سرمه چشم عبرتیست نگاه

دود آه ندامتیست نفس

واعظ از دل همیشه تا به لبم

شاهراه شکایتی است نفس