گنجور

 
واعظ قزوینی

کشد کلفت ز دنیا کم، بود هرکس به تمکین تر

ازین رو آب را از خاک باشد جبهه پرچین‌تر

بود منعم ز زر خوشحال و، ما از بی‌زری ناخوش

ز زر گل رعنا بود از پشت رنگین‌تر

به راه بندگی، دنیا مددکار است سالک را

که از آلودگی با خاک، گردد آب زورین‌تر

بود کوتاه عمری، کان بود با پیچ و تاب غم

که گردد نارساتر زلف چون گردید پرچین‌تر

به قدر طاقت خود فیض از جانان برد هرکس

شود از مهر، گل بی‌رنگ‌تر، یاقوت رنگین‌تر

سبک‌روحی طلب، تا تشنه وصلت بود هرکس

گوارا نیست هر آبی که در وزنست سنگین‌تر

به چشم هرکه او لذت‌شناس بندگی باشد

به یاد دوست بیداری بود از خواب شیرین‌تر

مکن امسال خود واعظ تلف در فکر آینده

که تا وادیده‌ای پار است و پارین، بلکه پارین‌تر!

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode