فرداست اینکه زمره شاهنشهان کشند
حسرت برآن گروه که حسرت بنان کشند
کرمان آب گنده استاده زرند
این زاهدان ک دست باب روان کشند
خلق زمانه اند پی دست برد هم
دست آن کسان برند که پا ز میان کشند
درویش، قدر کشور امن و امان بدان
شاهان سپاه هر طرف از بهر آن کشند
گردن بنه بفقر، که گردنکشان بحشر
گردن بناز و نعمت این مفلسان کشند
ظالم ستم بخویش کند، زآنکه اهل زور
زوری کنند چون بکمان، از کمان کشند
لب بسته ایم بسکه چو بادام، در جنون
طفلان بسنگ هم، عجب از ما زبان کشند!
گردد مگر ضرور که مردان حق بخشم
تیغ از نگاه کج برخ دشمنان کشند
واعظ چو خوش کناره گرفتی ز مال و جاه
بنگر ترا مباد دگر در میان کشند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.