نه من نمیروم آن شوخ را ببر گستاخ
که هم نمیرود از من باو خبر گستاخ
کجا ز حال دلم با خبر شود شوخی
که ناله ام نکند در دلش اثر گستاخ
ز سجده در او سرفراز تا شده است
نمیزنم ز غمش دست خود بسر گستاخ
از آن زمان که قدمگاه خاک درگه اوست
سرشک پا نگذارد بچشم تر گستاخ
بخاطری که تویی، چون بخویش باز آید؟
به پیش یاد تو دل نیست این قدر گستاخ
ز جعد زلف تو هر تار موی در تابی است
ز شرم اینکه گذشت از بر کمر گستاخ
شده است از غم او تا فضای هستی پر
ز سنگ پا نگذارد برون شرر گستاخ
نه آنچنان دل واعظ دلیر و بی ادب است
که باغم تو کند دست در کمر گستاخ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق خود نسبت به محبوب میپردازد. او میگوید که هرچند او (محبوب) نمیرود و در حالی که نالههای او در دل محبوب اثری نمیگذارد، اما او نمیتواند از عشق و غمش دور شود. شاعر به عظمت محبوب اشاره میکند و میگوید که از سجده در برابر او سرافراز شده است و نمیتواند از غمش دوری کند. همچنین، او به زیبایی محبوب و تأثیری که بر دل دارد پرداخته و به این نکته اشاره میکند که عشق او نه تنها آرامش او را بر هم میزند بلکه فضایی از غم را در هستی ایجاد کرده است. در نهایت، شاعر به این مهم اشاره میکند که دل شاعر، همچون واعظی بیپروا، نمیتواند با درد و غم محبوب دست و پنجه نرم کند.
هوش مصنوعی: من نمیروم، آن دلبرِ بازیگوش را ببر، چرا که او هم از من دور نمیشود و خبر پیشش را هم نمیبرد.
هوش مصنوعی: کجا میتواند شوخی متوجه حال دلم شود، در حالی که نالهام تأثیری در دلش نمیگذارد و او بیش از حد بیتفاوت است؟
هوش مصنوعی: از سجده و عبادت او به مقام بلندی رسیدهام و به همین خاطر نمیتوانم به خاطر غم او دست از کار بکشیم و به یکدیگر بیمحلی کنم.
هوش مصنوعی: از زمانی که پای ما بر زمین او قرار گرفته، دیگر اشک نمیتواند بیپروا در چشمانم جاری شود.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، آیا ممکن است کسی به خود برگردد؟ چون یاد تو باعث شده دل این قدر جسور شود.
هوش مصنوعی: تارهای زیبای مویت به شدت جذاب و پرنقش و نگارند، و هر کدام از آنها به خاطر شرمی که در عبور یک شخص جسور از کمر تو به وجود آمده، در حال ناز و فریبندگی هستند.
هوش مصنوعی: از غم او به قدری شلوغی در دنیا ایجاد شده که هیچ چیز نمیتواند به راحتی از این فضا عبور کند.
هوش مصنوعی: دل واعظ آنقدر دلیر و جسور نیست که با غم تو به خودش اجازه دهد بیپروا و گستاخانه به تو نزدیک شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مکن به روی دلارام من نظر گستاخ
مرو چو خس به دم اژدر شرر گستاخ
به در کند ز جهانت فلک به رخ زردی
چو آفتاب روی گرچه در به در گستاخ
چو زلف یار مبادا سیاه کجدستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.