گنجور

 
واعظ قزوینی

دیو خویان راست، باهم روز شب دیوان پوچ

جملگی، با دعوی آزادگی قربان پوچ

با تهیدستی، ز عالم نیست ما را هیچ غم

شاد با هیچیم ما، چون پسته خندان پوچ

مجلسی هرگز نشد بی قیل و قال ملک و مال

مغز ما را پوچ کردند این سبک مغزان پوچ

دوستارانی که خواهی نان خوری ز امدادشان

سخت روی و سست بنیادند، چون دندان پوچ

چشم دارد دستگیری از عصای لطف دوست

واعظ زار و نزار خسته بی جان پوچ

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode