گنجور

 
واعظ قزوینی

در پای دلت هر غم بی فایده بندیست

هر پیچشت از فکر جهان چین کمندیست

از آتش زر این همه آوازه منعم

در گوش خردمند چو فریاد سپندیست

مد نگهت، برخط هر لوح مزاری

در پنجه مژگان تو سررشته پندیست

خاموشی هر یک ز عزیزان ته خاک

بر مردم غفلت زده، فریاد بلندیست

تاکی گله از کوتهی جذبه معشوق

گردن چو نهی، بر تو ز هر جاده کمندیست

دل از غم بیهوده دنیا چو فگندیم

واعظ ز جهان چاره ما کند بلندیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode