تا کی غم معاش خورم؟ وقت بندگی است
مردم ز فکر زندگی ای دل چه زندگی است
باشد برو ز هر نفسی تازیانه یی
زان باد پای عمر توگرم دوندگی است
بر سر بود نشیمن گل، از شکفتگی
در پای جای خار مدام از گزندگی است
دست سخاست، پایه معراج برتری
جای سحاب، بر سر خلق از دهندگی است
واعظ بس است زینت ما فقر و مسکنت
چون گل طراز جامه درویش ژندگی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.