گنجور

 
ترکی شیرازی

به بزم ماتم سبط نبی باشد خدا حاضر

در آن ماتم سرا باشد جناب مصطفی حاضر

بساط زیر پای مردم از بال ملک باشد

در آن بزمی که باشد شافع روز جزا حاضر

بود دور از مروت، با درونی شاد بنشستن

به هر بزم عزا کآنجا بود صاحب عزا حاضر

تکبر کم کن ای دل! با ادب بنشین در آن مجلس

که می باشد در آن مجلس، علی مرتضی حاضر

به زانوی الم سر را بنه گردن مکش زیرا

که باشد مو پریشان، حضرت خیرالنساء حاضر

عزای سرور لب تشنه گان، هر جا شود بر پا

بود روح تمام انبیاء و اولیاء حاضر

عزاداری کن از بهر حسین ابن علی زیرا

بود در بزم سوگ او امام مجتبی حاضر

بیاد آور گه جان دادن فرزند زهرا را

که بر بالین نبودش کس، به جز شمر دغا حاضر

اگر در عالم صورت، کسی حاضر نبود اما

به معنی بود جدش با تمام انبیا حاضر

کسی یارای سر ببریدنش از تن نبود آری

اگر آنجا نبودی شمر شوم بی حیا حاضر

شدند از بهر قتل آن شه بی کس، در آن صحرا

به حکم زادهٔ مرجانه، فوج اشقیا حاضر

پی خون ریزی آن پادشاه یثرب و بطحا

سپاه کوفیان کردند تیغ و نیزه ها حاضر

بیاد نینوای او بسان نی، نوا سر کن

نبودی آن زمان چون در دیار نینوا حاضر

عزاداری شاه کربلا را «ترکیا» اینک

غنیمت دان نبودی گر به دشت کربلا حاضر