گنجور

 
ترکی شیرازی

شاهی که بود آینهٔ حسن ذوالجلال

صاحب عزای اوست خداوند لایزال

درکربلا ز خنجر بیداد، شد قتیل

صد پاره اوفتاد تنش در صف قتال

شمر از قفا برید سرش را ولی نریخت

یک جرعه آب، بر لبش از چشمهٔ زلال

جسمی که بود زینت آغوش مصطفی

شد از سم ستور، در آن دشت پایمال

در داغداشت عشق، ز جور حرامیان

گردید یا رب از چه سبب خون او حلال

آتش ز راه کین، به سراپرده اش زدند

آنان که بوده اند ستمکار و بدسگال

اهل حرم شدند گریزان ز هر طرف

زن های سال خورده و، طفلان خردسال

در آن میان سکینه مظلومه دخترش

پیوسته بود وا ابتایش زبان حال

«ترکی» حدیث شاه شهید و شهادتش

تا روز رستخیز، نخواهد شد از خیال

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی

وانگه هزار سال بملک اندون ببال

مسعود سعد سلمان

ای اختیار ایزد دادار ذوالجلال

تاج از تو با شرف شد و تخت از تو با جمال

مسعود شهریاری کز فر عدل تو

بر ملک روزگار چو نام تو شد به فال

کرده نهال جاه تو را دست مملکت

[...]

سوزنی سمرقندی

هست از سفال جامه سیکی برآمده

اندر سفال جامه سیکی بود حلال

نی نی نه نه نه نی نه نی نی به هیچ وقت

لا لا لا لا لل لا لا لا لا به هیچ حال

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
عراقی

توحید لایزال نیاید چو در مقال

روشن کنم ضمیر به توحید ذوالجلال

مولانا

ترجیع کن که آمد یک جام مال مال

جان نعره می‌زند که بیا چاشنی حلال

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه