شاهی که بود آینهٔ حسن ذوالجلال
صاحب عزای اوست خداوند لایزال
درکربلا ز خنجر بیداد، شد قتیل
صد پاره اوفتاد تنش در صف قتال
شمر از قفا برید سرش را ولی نریخت
یک جرعه آب، بر لبش از چشمهٔ زلال
جسمی که بود زینت آغوش مصطفی
شد از سم ستور، در آن دشت پایمال
در داغداشت عشق، ز جور حرامیان
گردید یا رب از چه سبب خون او حلال
آتش ز راه کین، به سراپرده اش زدند
آنان که بوده اند ستمکار و بدسگال
اهل حرم شدند گریزان ز هر طرف
زن های سال خورده و، طفلان خردسال
در آن میان سکینه مظلومه دخترش
پیوسته بود وا ابتایش زبان حال
«ترکی» حدیث شاه شهید و شهادتش
تا روز رستخیز، نخواهد شد از خیال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره واقعه عاشورا و شهادت امام حسین (ع) در کربلا است. شاعر با توصیف فاجعهای که بر امام حسین (ع) و اهل بیتش رفته، به توصیف زیباییهای امام و ظلمی که بر او و یارانش روا داشته شده، میپردازد. او به خونریزی بیدلیل و کشتار مظلومان اشاره میکند و همچنین به حال و روز اهل حرم پرداخته و درد و رنج آنان را در پی این حادثه تلخ به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که یاد و خاطره شهادت امام حسین (ع) تا روز قیامت از ذهنها نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: شاه و ruler که جلوهای از زیبایی و شکوه خداوند است، او مظهر عظمت و سروری است که همواره وجود دارد و عزت و بزرگی او ازلی و ابدی است.
هوش مصنوعی: در کربلا، بر اثر ظلم و ستم، بدن بیجان او به صورت تکهتکه بر زمین افتاد و در میان صف جنگ قرار گرفت.
هوش مصنوعی: شمر از پشت سر، سر او را جدا کرد، اما حتی یک قطره آب هم بر لبش از چشمهٔ زلال نریخت.
هوش مصنوعی: بدنی که زینت آغوش پیامبر شد، در دشت به وسیله سم اسبان زیر پا رفت.
هوش مصنوعی: در اندوه و غم عشق، به سبب ظلم و ستم دشمنان، ای کاش بپرسم که چرا خون او به ناحق ریخته شد؟
هوش مصنوعی: آتش از روی دشمنی به خیمهاش حمله کرد، توسط کسانی که قبلاً ستمگر و بداندیش بودهاند.
هوش مصنوعی: زنان مسن و کودکان کوچک از هر سمت به سمت حرم فرار میکنند.
هوش مصنوعی: در آنجا سکینه، دختر مظلوم، همواره در حال استغاثه و بیتابی بود.
هوش مصنوعی: داستان و روایت شهادت شاه شهید تا روز قیامت از ذهنها پاک نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی
وانگه هزار سال بملک اندون ببال
ای اختیار ایزد دادار ذوالجلال
تاج از تو با شرف شد و تخت از تو با جمال
مسعود شهریاری کز فر عدل تو
بر ملک روزگار چو نام تو شد به فال
کرده نهال جاه تو را دست مملکت
[...]
هست از سفال جامه سیکی برآمده
اندر سفال جامه سیکی بود حلال
نی نی نه نه نه نی نه نی نی به هیچ وقت
لا لا لا لا لل لا لا لا لا به هیچ حال
توحید لایزال نیاید چو در مقال
روشن کنم ضمیر به توحید ذوالجلال
ترجیع کن که آمد یک جام مال مال
جان نعره میزند که بیا چاشنی حلال
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.