بس که از زلف تو من خاطرپریشانم هنوز
سنبل است چیزی که میباشد به دامانم هنوز
همچو شمع نمیسوزم امشب از دست غمت
رفته جانم از تن و در کندن جانم هنوز
نیست ماتم گر سرم ببرید با تیغ جفا
زانکه در عیدش چو اسماعیل قربانم هنوز
آنقدر من در فراقش اشک گلگون ریختم
چون شفق خون میدمد از شام هجرانم هنوز
آه از شمع وفا پروانه کردم بیوطن
همچو زنبور عسل من خانهویرانم هنوز
ناله کردم از فراقش همچو نی شام و سحر
روز و شب لیک از غمش با آه و افغانم هنوز
از کتاب عشق کردم ابتدا درس غمش
انتهایی نیست در تمهید سامانم هنوز
بس که با یاد رخش چون شمع کردم گریهها
اشک حسرت میرود هر دم ز مژگانم هنوز
آتش شوق محبت از سر من کم مباد
بس که من پروانه شمع شبستانم هنوز
همچو گل طغرل ز عشقش جیب صبرم پاره شد
میدهد بوی وفا چاک گریبانم هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت دلتنگ و پریشان خاطر از عشق خود است. او همچنان در غم معشوق زندگی میکند و به یاد او اشک میریزد. احساس میکند که از عشقش جدا شده و در درد فراق به سر میبرد. همچنین به قربانی شدنش در عشق اشاره میکند و میگوید که با وجود همهی دشواریها و رنجها، هنوز برای عشقش شمعی روشنی وجود دارد. عشق او مایهی استقامت و ادامهٔ حیاتش است و او در تلاش است که درد و شوق محبت را تحمل کند. در نهایت، شاعر از بوی وفا و عشق سخن میگوید و نشان میدهد که هرگز نمیتواند از یاد او فارغ شود.
هوش مصنوعی: من به خاطر زلف تو آنقدر بیقرارم که هنوز هم در دامنم چیزی وجود دارد که به زیبایی سنبل است.
هوش مصنوعی: امشب به خاطر غم تو، مانند شمع نمیسوزم. جان من از بدنم رفته و به سختی از این دنیا جدا میشوم.
هوش مصنوعی: اگر سرم را با تیغ ستم قطع کنند، ناراحت نخواهم شد، چرا که هنوز در جشن او مانند اسماعیل قربانی میشوم.
هوش مصنوعی: من به قدری در دوری او گریستهام که مانند شفقی که از خون رنگین میشود، هنوز پس از شب جداییام، اشکهایم جاری است.
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده به وفاداری شمع و پروانه اشاره میکند و از زندگی بیوطنی خود گلهمند است. او خود را به زنبور عسل تشبیه میکند که همچنان در جستجوی خانه و آرامش است، اما هنوز احساس سرگردانی و خرابی در زندگیاش دارد.
هوش مصنوعی: از جدایی او به شدت دلتنگ هستم و مانند نی در صبح و شب ناله میزنم. با این حال، با وجود همهی این درد و غم، هنوز هم با آه و فریاد از او یاد میکنم.
هوش مصنوعی: من از کتاب عشق شروع کردم و درس غمش را آموختم، اما هیچ پایانی برای این غم وجود ندارد. هنوز در تلاش برای سامان دادن به خودم هستم.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به خاطر یاد آن چهره زیبا مانند شمع گریه کردهام. اشکهای حسرت از چشمانم هر لحظه سرازیر میشود و هنوز هم ادامه دارد.
هوش مصنوعی: آتش عشق و محبت در وجود من کم نشود، زیرا من هنوز مانند پروانهای هستم که به شمع شبستان جذب میشود.
هوش مصنوعی: عشق طغرل مانند گلی است که من را به شدت تحت تأثیر قرار داده است و صبرم را به اندازهای کم کرده که دیگر تاب و توان ندارم. هنوز هم بویی از وفاداری را احساس میکنم که گریبانم را میسوزاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سرشک گرم زرین است مژگانم هنوز
می چکد آتش چو شمع از رشته جانم هنوز
گرچه عمری رفت درکنعان سراسرمی روم
بوی پیراهن نرفته است ازگریبانم هنوز
دفتربرگ خزان راباغبان شیرازه بست
[...]
رفت جان بر باد و دور از وصل جانانم هنوز
رهنورد ساحت صحرای هجرانم هنوز
پر شد از دور قضا پیمانهام از عهد او
با وفای عشق او در عهد و پیمانم هنوز
کفر زلفش میکند هر دم ز من تاراج دین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.