قامتم خم گشت آخر از غم بالای ناز
یک سر مو کم مبادا از سرم سودای ناز!
این چه سامان است یارب در غرورآباد حسن
هر سر موی تو باشد ناز بر بالای ناز؟!
در چمن گر سرو او از ناز گردد جلوهگر
بشکند قد صنوبر از قد زیبای ناز
گرچه باشد رخصت نظاره بر رویش ولی
ساغر چشمش بود لبریز از صهبای ناز
بس که آیین نگاهش با تغافل توأم است
خفته گویا نرگسش بر بستر دیبای ناز
رایت منصور حسنش گر به بر دارد علم
بگذراند از فلک از همت والای ناز
گر شود بازار امکان پر ز جوش مشتری
نیست اندر چارسوی حسن جز سودای ناز!
پیش استاد محبت در سلوک عاشقی
خواندهای درس تغافل لیک سر تا پای ناز!
انتهای کار ما آخر چهها خواهد شدن
این بود گر ابتدای بینیازیهای ناز؟!
گر همین باشد سلوک عشوه نتوان یافتن
از بساط حسن او یک ذره خالی جای ناز!
آفرین طغرل برین یک مصرع بحر سخن
چین ابرو شد تبسم بر لب گویای ناز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کی رود از خاطر آشفتهام سودای ناز
مو به مویم ریشه دارد از خطش غوغای ناز
عرش پرواز است معنی تا زمینگیرست لفظ
اینقدر از عجز من قد میکشد بالای ناز
دل نه تنها از تغافل های سرشارش گداخت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.