گنجور

 
طغرای مشهدی

ز بی برگی بود لبریز رونق گلستان من

بهار از جای برخیزد به تعظیم خزان من

شکاراندازیی بی سعی تقدیر آرزو دارم

به زور دیگری تا کی جهد تیر از کمان من؟