گنجور

 
طغرای مشهدی

از باده پس نیامد، رنگ پریده ما

برگشتگی ندارد، صید رمیده ما

دیشب به ما درآویخت، امشب ز ما عنان تافت

گویی ندیده ما را، آن شوخ دیده ما

کندیم دل ز شمشاد، از بهر آن سهی قد

پیوند سرو گردید، شاخ بریده ما

در عاشقی نداریم رنگی ز سرخ رویی

ماند به شبنم گل، در خون تپیده ما

بر کشتزار امید، یک جو نمی نشیند

صد کوه اگر بغلتد،از آب دیده ما

طغرا ز ما بیاموز، طرز غریب گویی

هم در غزل نگه کن، هم در قصیده ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کلیم

تا پیش پای بیند دور از تو دیده ما

نزدیک کرده ره را پشت خمیده ما

از سیل گریه ما آفت زبسکه دیده است

ناید بروی ما باز رنگ پریده ما

زآسایشی که دارد رفته بخواب راحت

[...]

صائب تبریزی

برق سبک عنان را پروای خار و خس نیست

دام و قفس چه سازد با دل رمیده ما؟

دست گرهگشایی است از کار هر دو عالم

در دامن توکل پای کشیده ما

هر چند دیده ها را نادیده می شماری

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه