عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۴۸
شکرک از آن دو لبک تو بچنم اگر تو یله کنی
به سرک تو که بزنمت به پدر اگر تو گله کنی

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۲
زنی مرتن شاه را بد بلا
زن بد کنش نام او ماشلا

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۳
ز فزیدیوس و ز دیفیریا
چه مایه شبه شد به لوقاریا

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۴
دل دمخسینوس شد ناشکیب
کخ در کار عذار چه سازد فریب

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۵
بود مرد آرمده در بند سخت
چو جنبنده گردد شود نیکبخت

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۶
فکندش بیک زخم گردون ز کفت
چو افکنده شد دست عذرا گرفت

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۷
بسی خیم ها کرده بود او درست
مر این خیم های و را چاره جست

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۸
درآمد در آن خانۀ چون بهشت
بروز رش از ماه اردیبهشت

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۹
بچشم اندرون دیده از رون اوست
بجسم اندرون جنبش از خون اوست

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۰
به آسیب پای و بزانو و دست
همی مردم افکند چون پیل مست

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۱
تنی چند از موج دریا برست
رسیدند نزدیکی آبخوست

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۲
بصد جای تخم اندر افکند سخت
بتندید شاخ برآور درخت

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۳
ولیکن روانم ز تو سیر نیست
دلم چون دل تو بکفشیر نیست

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۴
چو شب رفت و بر دشت پستی گرفت
هوا چون مغ آتش پرستی گرفت

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۵
مرا هرچه ملک و سپاهست و گنج
همی زان تست و ترا زوست خنج

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۶
بجوشید لشکر چو مور و ملخ
کشیدند از کوه تا کوه نخ
زمینی همه روی او دیولاخ
بدیدن درشت و به پهنا فراخ

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۷
سخنور چو رای روان آورد
سخن بر زبان ردان آورد

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر متقارب » شمارهٔ ۱۸
برو جست عذرا چو شیر نژند
بزد دست و چشم ادانوش کند
