میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹ - در لباس نیستی
عشقی ار مجهول، چون اسرار عالم زیستی!
هر کسی گردد به گرد تو، ببیند چیستی؟
خواهی ار چون نقطه سرگردان تو عالم شوند
هستی خود را بپوشان در لباس نیستی

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰ - راه نجات
دانه با خاک چو پیوست، سری پیدا کرد
هر که شد خاک نشین، برگ و بری پیدا کرد
تا پریشان نشوی، راه به مقصد نبری
بیضه چون جامه فرو ریخت، پری پیدا کرد

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - دولت رنجبر
اعلان زوال سیم و زر خواهم داد
دولت همه را به رنجبر خواهم داد
یا افسر شاه را نگون خواهم کرد
یا در سر این عقیده سر خواهم داد

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲ - سایه مرد
مر تو را ای مرد! زن خوش سایه است
لاجرم: چون سایه، اقبالت کند
هر چه دنبالش کنی، بگریزد او
هر چه بگریزی تو، دنبالت کند

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - سیاست انگلیس
نازم به گویبازی مردان انگلیس
خم گشته پشت دهر، ز چوگان انگلیس
ایران و هند و تازی و سودان و ترک و چین
افتاده همچو: گوی، به میدان انگلیس

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - دو بیت از یک غزل
عشقی به خدا همان که می گفت: خدای:
از عشق وطن، سرشت آب و گل من
چون کالبدش ز پای تا سر دیدم
عشق همه چیز داشت: جز عشق وطن!

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - عید قربان
مرا عزاست نه عید! این چه عید قربان است؟
که گوسفند وطن، زیر تیغ خصمان است!
الان که عید من امروز نیست، چون: قربان
شوم پی وطن؟ آن روز عید قربان است!
مرا به جامه عیدی مبین، دلم خون است
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶ - افتخار شاعر
سوگند به مردی، ار پی زر گردم
نامردم اگر، ز گفته ام برگردم!
خوانند مرا همسر قارون و روچلد
گر زآنکه کلانترین توانگر گردم
بگذار، ادیب بی بضاعت باشم
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - گردون من
دل پر خون من را کس ندارد
سر مجنون من را کس ندارد
همه کس را، ز گردون دل کباب است
ولی گردون من را کس ندارد

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸ - لزوم انقلاب
این ملک، یک انقلاب می خواهد و بس
خونریزی بی حساب می خواهد و بس
امروز دگر درخت آزادی ما
از خون من و تو آب می خواهد و بس

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - مناعت طبع
مرا اگر زر و سیم و ثروت دنیا؟
بر آنچه هست تسلط دهند و چیره کنند؟
تمام برگ درختان گر اسکناس شود؟
تمام ریگ بیابان اگر که لیره کنند؟
گر آسمان همه زر گردد و به من بخشند؟
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - نام نیک
من این پیری! جوانی را نخواهم
بمیرم زندگانی را نخواهم
چو نام نیک باشد، زندگی چیست؟
چو باقی هست فانی را نخواهم

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱ - نمایندگان ریاکار
رند شیادی که دارایی وی
یک کت و شلوار و یک سرداری است
ریش بتراشیده، اسبیل از دو سوی
راست بالا رفته، کج دمداری است
گرچه او را نیست، دیناری به جیب
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱ - آبروی دولت
دولت به ریش زرد «ظهیر» آبرو گرفت
کناس را بیار، که کابینه بو گرفت
بعد از دو سال، خواست «تدین » کند نماز
با فاضل آب حوض سفارت، وضو گرفت
نازم به «رهنما» که «تدین » کشید رنج:
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۲ - ماستمالی
هر آن که بی خبر از فن خایه مالی شد
دچار زندگی پست و نان خالی شد!
بهل بمیرند، آن صاحبان عزت نفس
که پشتشان همه از بار غم هلالی شد!
سعادت و خوشی و روزگار بهبودی
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۳ - چه معامله باید کرد؟
بعد ازین بر وطن و بوم و برش باید رید!
به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید!
به حقیقت در عدل، ار در این بام و در است!
به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید!
آن که بگرفته از او، تا به کمر ایران گه
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۴ - خر تو خر
این چه بساطی است، چه گشته مگر؟
مملکت از چیست؟ شده محتضر:
موقع خدمت همه مانند خر
جمله اطباش، به گل مانده در
به به ازین مملکت خر تو خر!
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۵ - خرنامه
دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر!
زد چرخ سفله، سکه دولت به نام خر!
خر سرور ار نباشد؛ پس هر خر از چه روی؟
گردد همی ز روی ارادت غلام خر!
افکنده است سایه، هما بر سر خران
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۶ - قهر کردن مؤتمن الملک
دوش شنیدم که گفت «مؤتمن الملک »:
پا نگذارد دگر به ساحت مجلس
گفت «تدین » که ای به گوز مساوات
گفت «مساوات » کای به ریش «مدرس»!

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۷ - سوگند وکالت
ضیاء الواعظین، آن رند جیغو
زده پشت تریبون، پاک وارو
برای خاطر هم مسلکانش
به پا بنموده، فریاد و هیاهو
به قانون اساسی پشت پا زد
[...]
