میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - در صفحه غرب
بهارا به پاییز ما، دیده دوز
ز کلک تموزین دی، وی بسوز
ملک را ز ما نیز این نکته گوی:
که پیش آمده ملک نبود نکوی!
شها! صفحهٔ غرب؛ اقلیم تو
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - در بزرگداشت فردوسی
این شنیدستم که عیسی، مردهای را زنده کرد
مردهای را زنده کرد و نامِ خود پاینده کرد
نیم گیتی شد مُسَخَّر از طریقِ دینِ او
شد جهان آیینهدار چهرهٔ آیین او
هر دو فرسخ یک کلیسایی به پا بر نام او
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - در ذم ناصر ندامانی
آنکو نموده است: استیضاح از جهان
اکنون ز وی کنند، ستیضاح ابلهان
گویند از چه ناصرالاسلام این همه؟
. . . حبیب می کند انگشتی در دهان
پاسخ دهد ز حالت امروز مملکت
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷ - گلهای پژمرده
خری از گلستان باغی گذشت
بسی گل به ره دیده، وقعی نهشت
نسنجید کآن جلوه گل، ز چیست؟
نفهمید فریاد بلبل ز کیست؟
رسید او به جائی که ره تنگ بود
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!
به لندن کرد نطقی، لرد معروف
کزو یک ملتی، گردیده مشعوف
برای موطن جمشید و سیروس
خورد آن ناطق مشهور افسوس؟!!
چنان میسوزدش دل، آن یگانه!
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در نکوهش نوع بشر
به پندار دانای مغربزمین
پدیدآور پند نو «داروین»
زمانه ز میمون، دُمی کم نمود
سپس ناسزا نامش، آدم نمود
اگر آدمیت بر این بیدُمیست؟
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - نامه منظوم
مرحبا ای (کوهی) نیکو نهاد
لشخوران مردند، کوهی زنده باد
آفرین بر خامه حقگوی تو
مرحبا بر چشم و بر ابروی تو
این یکی می گفت هی با آن یکی
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین
چراغ الذاکرین، آن مرد جیغو
کند در مجلس شوری هیاهو
چراغ الذاکرین، مانند زاغ است
گمان دارد که مجلس مثل باغ است
نماید جیر و ویر نابههنگام
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - ملت فروش
یکی را ز تن، جامه در دزدگاه
بکندند از کفش پا تا کلاه
پس آنگاه، آن روز تا شب دوید
که تا بر دهی، نیمه شب در رسید
بشد در سرای خداوند ده
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱ - چشمت کور!
خیال خواجگیت بود، بر تمام جهان
شدی ز خانه خود هم جواب، چشمت کور!
جزای نیت زشت تو هست، این که چنین:
ز هر کنار شوی طرد باب، چشمت کور!
شدی ز خوی بد و فعل زشت و نیت شوم
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲ - آهن پرنده!
در قرن بیستم بشود، آدمی سوار
بر آهنی پرنده، دل آکنده از بخار
وآنگه رهی که ما به دوسالش کنیم طی
او در هوا دو روزه، از آن را کند گذار!

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - عید خون
ای بشر! مظهر ظرافت شو
نه ز سر تا به پا، قباحت باش
مرضی، مانع شرافت توست
در پی رفع این نقاهت باش
وین تعدی است بر حقوق بشر
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - خانه بیگانه!
امان از خویش را بیخانه دیدن
خود اندر خانه بیگانه دیدن
سپس بیگانه بیخانمان را
به جای خویش صاحبخانه دیدن!

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵ - روش ناپسند
ای دغل! با همه کس، ناکسی اظهار مکن
ناکسی باش ولی با کسی اظهار مکن!

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶ - تمثال عشقی
مکش که بیهده این نقش می کشی نقاش
که خون بگریی: اگر پی بری به احوالم؟
چه حاجت است پس از من بماند این تمثال؟
فلک چه کرد به من، تا کند به تمثالم!

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷ - جام عمر
الا ای مرگ! در جانم درآویز
که جام عمر من، گردید لبریز!
چسان من زنده مانم: ملک ایران
به سر گیرد دوباره، دور چنگیز

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸ - کابینه نیم بند!
ای یار لطیفهگوی مرشد!
با آن همه منطق چرندی
«کابینه نیم بند» خواندی
این دولت آبرویمندی
دیدی که به رغم گفته تو
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸ - کابینه نیم بند!
آن زن که عفیف و بیکمال است
ز آن عالمه لوند بهتر
آن میوه که بو ندارد اصلا
زآن میوه که کرده گند بهتر
زآن دولت عهد با عدو بند
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸ - کابینه نیم بند!
آن زن که نجیبه و عفیف است
در خانه نشسته باد بهتر
بر خود در خلوت و ره غیر
بگشوده و بسته باد بهتر
ور بند از ارش نیست محکم
[...]

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸ - کابینه نیم بند!
گفتی که زن نجیبه باید:
در خانه نشسته، کم خروشد
آن زن که نجیبه است با کس
از خانه برون، همینجوشد
هرجا که رود تو مطمئن باش
[...]
