گنجور

 
طبیب اصفهانی

چو باشد مایل بیداد شاهی

چه خیزد از فغان دادخواهی

ببخشا بر تهیدستان خدا را

بشکر آنکه داری دستگاهی

شبست و وادی و گمکرده راهم

مگر آید زغیبم خضر راهی

زخیل آن سگانم کو ندارد

بغیر از آستان تو پناهی

عجب دارم که چون میرم باین سوز

گلی روید زخاکم یا گیاهی

در آن ملکی که شاهی داورش نیست

مبارک ملکی و فرخنده شاهی!

طبیب خسته را بی‌جا مرنجان

حذر می‌کن ز آه بی گناهی

 
 
 
گنج‌نامهٔ حاجی‌جلال
رودکی

به راه اندر همی شد شاهراهی

رسید او تا به نزد پادشاهی

مسعودی مروزی

نخستین کیّومرث آمد به شاهی

به گیتی در گرفتش پیشگاهی

باباطاهر

به قبرستان گذر کردم صباحی

شنیدم ناله و افغان و آهی

شنیدم کله‌ای با خاک می‌گفت

که این دنیا نمی‌ارزد به کاهی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
مسعود سعد سلمان

نگارینا نرستی ز آب و در آب

سبک رفتاری و نیکو شناهی

بلی تو ماهی سیمی و هرگز

نترسد در میان آب ماهی

کنارم آبگیری هست و در وی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه