رفته عمر و نیم جانی مانده است
واپسی از کاروانی مانده است
در چمن در ره نشانی مانده است
خاربست آشیانی مانده است
میرود تا پر گشاید عندلیب
نه گلی نه گلستانی مانده است
چشمم از حسرت چو واپس ماندگان
در قفای کاروانی مانده است
زانهمه مرغان زرین آشیان
طایری در آشیانی مانده است
مانده داغ رفتگان در دل مرا
آتشی از کاروانی مانده است
کاست چون ماه نوم جسم و هنوز
جبهه ام بر آستانی مانده است
ناتوانی بین که چون شمع سحر
در بساطم نیم جانی مانده است
کشتی ما روزگاری شد طبیب
در محیط بیکرانی مانده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.