چه خونها در دل ایام کردیم
که صبحی را بمستی شام کردیم
چه می بود آن، که تا در جام کردیم
وداع ننگ و ترک نام کردیم
مسلمانان درین مدت چرا گوش
بحرف زاهد خود کام کردیم
شکایت نیست ما را هیچ از غیر
که ما خود خویش را بدنام کردیم
هزاران شکر کز دلهای غمناک
غمی در یوزه دردی وام کردیم
بمرغان اسیر از ما بشارت
که طرح آشیان در دام کردیم
از آن از دیده خوبان فتادیم
که در پاس وفا ابرام کردیم
طبیب از ما که میگوید به مستان
که ما عهد نوی با جام کردیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.