گنجور

 
 
 
ازرقی هروی

یک چند بعزتم نمودی وسواس

سفتی جگر مرا بدرد الماس

من کشته و از توام نه مزد و نه سپاس

بیرحمی خویش را ازین گیر قیاس

سوزنی سمرقندی

ای قد من از عشق تو چون قدرین داس

وز خون جگر دو دیده چون پر خون طاس

یاقوت زر ارم بدرینم پلاس

از بهر تو و تو خود مدان و مشناس

انوری

پیروزشه ای خورده سپهر از تو هراس

هر ساعت و بس کرده زمین‌بوس و سپاس

زیرا که کنی به خنجر چون الماس

از هفت فلک به یک زمان چارده طاس

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
باباافضل کاشانی

بیرون ز چهار عنصر و پنج حواس

از شش جهت و هفت خط و هشت اساس

سری است نهفته در میان خانهٔ جان

کان را نتوان یافت به تقلید و قیاس

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از باباافضل کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه