من یکی شاعرم نه سامانی
نز نژاد ملوک ساسانی
نه مرا باد حشمت میری
نه مرا اسب و طوق سلطانی
نه غلامان رومی و خزری
نه کنیزان بزمی و خانی
نه کلوکان پیشی و پشتی
متهم نی به مائی و نانی
نه بگاید مرا همی داماد
نه من او را به هیچ ویرانی
از خسک تا هزار میخ کری
آنکه باشد ز ملک دهقانی
نیست سی آسیا به من بر وقف
نه ز بیآبی و نه بینانی
نه به مردی کت اندرم یخدان
نه سخن چون فقاع یخدانی
جامهشویی نکرده مادر من
نه پدر هم ز آبگه بانی
نه مرا چنبر رسن تابی
کرده بیپیرهن گریبانی
این همه باد و بارنامه و لاف
داشتم من بر آن کل ارزانی
تیز در ریش و سبیلت آن کل
خوه کلی باش خواه سامانی
کس نداند از او چه بر بخورند
ماورالنهری و خراسانی
ندهد از رنج آن کل کافر
هیچکس خلق را تن آسانی
جز مظفر مجیر دین بوبکر
آن چو بوبکر در مسلمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساخت آنگه یکی بیوگانی
هم بر آئین و رسم یونانی
ما به هر مجلسی ز تو زده ایم
همچو بلبل هزاردستانی
بسته کاری نکرده ای با ما
مردمی کرده ای فراوانی
زود در هر چه خواستیم از تو
[...]
تا کی این لاف در سخن رانی
تا کی این بیهده ثنا خوانی
گه برین بی هنر هنر ورزی
گه بر آن بی گهر درافشانی
با چنین مهتران بی معنی
[...]
ای پناه همه مسلمانی
رافع بن علی شیبانی
تاج دینی و از مکارم تو
همه اصحاب دین بآسانی
در معالی بلند مرتبتی
[...]
داده ام دل به دست نادانی
شده زین کار چون پشیمانی
پای را در رهی نهاد ستم
که نیرزد درو سری نانی
ای دل از غم مجه که نگزیرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.