چو بیابی به دهر یار خلف
ننهی جام باده را از کف
در جواب او
چون برآید ز دیگ حلوا تف
لوت خواران کشند صف در صف
خرم آن ساعتی که باشم شاد
من و بغرا نهاده کف بر کف
ذوقها یافتم ز صحن برنج
راحت خاطر است یار خلف
هر که بی بی نجست و لوت زدن
می کند در زمانه عمر تلف
بانگ نان تنک ربود غمم
سبب عیش باشد آری دف
دلم از دور گفت با بریان
هست ما را ز تو امید شرف
گفت صوفی سحر به نان و نمک
«ما عرفناک حقه اعرف»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.