زشوق آن رخ زیبا همی کشم آوخ
دل جراحت من بین و سینه لخ لخ
در جواب او
شمیم قلیه و بغرا وزید از مطبخ
مشام جان مرا تازه ساخت این، بخ بخ
دلا چو تازه کند جان به فصل تابستان
مباش غافل از آن بکسمات و شربت یخ
چنان عدوی تن جانفزای بریانم
که گر به دست من افتد بسازمش لخ لخ
ز اشتیاق حلیم و هوای قلیه برنج
به پیش مطبخیان می کشم هزار آوخ
مرا به صبر مفرما ز زلبیای عسل
که هست نازک و شیرین و صبر اوست چه تلخ
به پیش اطعمه خواران به معده آتش جوع
هزار بار فزونتر ز آتش دوزخ
شود به صومعه صوفی مقیم، پنجه سال
اگر چه روزنه ای وا کنند از مطبخ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.