ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۸۱ - شراب عشق
فرخا حال و خوشا اقبال تو
ای که هستی از شراب عشق مست!
عاشق یاری مشو، دینار دوست
طالب حق مشو،دنیا پرست
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۸۲ - ای نیک مرد!
دولت دنیا دو روزی بیش نیست
دل بر این دنیا مبند ار عاقلی
پای بست دولت دنیا شدن
جز پشیمانی ندارد حاصلی
تا که دستت می رسد ای نیک مرد!
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۸۳ - لباس میش
زاهد که بود به زهد، مشهور
زهدش همه فسق و نوش نیش است
بیچاره ز زهد خشک و تلبیس
پیوسته فکنده سر به پیش است
زنهار مخور فریب او را
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۸۴ - درد غربت
بی کس و بیچاره ام در خاک غربت کرد چرخ
آه آه از درد غربتف داد داد از بی کسی
بی کسی و غربتم سهل است اما چون کنم
با جفاهای طلبکار و، ز جور مفلسی
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۸۶ - مدفنم را نجف نما
بارالها! به حق شاه نجف
که بفرما ز لطف ممنونم
مدفنم را نجف نما و مکن
در سناپور هند، مدفونم
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۸۷ - روزگار غدار
ظلم و بیداد و عذر و جور و جفا
عادت روزگار غدار است
ظاهرش گوسفند قربانی ست
باطنش گرگ آدمی خوار است
پسری با پدر نکشته کسی
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۸۸ - دل نسپاری
خواهی که به فرزند تو دل کس نسپارد
زنهار به فرزند کسی دل نسپاری
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۸۹ - مزرع هستی
این نکته یقین است که در مزرع هستی
خواهی دروی خواجه! همان تخم که کشتی
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۹۰ - دل مسکین
تلافی دل مسکین شکستنی نشود
هزار مرتبه گر کعبه را طواف کنی
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۹۱ - خوشتر
هر که خالی است کیسه اش از زر
مرگش از زندگی بود خوشتر
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۹۲ - بی شک
کس در حضور تو کند ار غیبت کسی
بی شک که غیبت تو کند در حضور او
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۹۳ - خجسته کتاب
هزار شکر که شد ختم، این خجسته کتاب
ز یمن همت سلطان دین، علی ولی