گنجور

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

ناصح از پند تو بیزارم، چه می گویی مرا

می کند حرف تو آزارم، چه می گویی مرا

گفتی از دست محبت می شود حالت خراب

من خراب از دست این کارم، چه می گویی مرا

می کنی عیبم که پیشت سبحه و سجاده نیست

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

نیست یک جا که سرزلف سیاهش نرسد

می رسد از دو طرف چون شب یلدا همه جا

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۳

 

نشاند پیش خود آن شوخ بی حجاب مرا

چو سایه همدم خود کرد آفتاب مرا

ازین جهت که به زلف تو نسبتی دارد

نرفت تیرگی شب به ماهتاب مرا

به آتش افکند از خوردن شراب مرا

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

بی قد شمشاد او، دست چنار آمد به درد

بس که می ساید به یکدیگر کف افسوس را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

در هنرمندی ز مردن نیست غم استاد را

زنده دارد کار شیرین، تا ابد فرهاد را

تا ابد آدم نخوردی نیم گندم از بهشت

در ازل خوردی اگر یک جو غم اولاد را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۶

 

به نقش بندی رویت چو کف گشاده خدا

ندیده رنگ رخت، دل ز دست داده خدا

ز موی ساقی وحدت نبست تا قلمی

نساخت لعل ترا رنگ بست باده خدا

ز ما کسی نتواند گرفت روز حساب

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

نقش خیالش نبرد، گرد کدورت ز دل

صورت شادی چه سود، کاخ غم اندود را

چرخ درآشوب دهر، تابع سرچشمه است

نهر چه صافی دهد، آب گل آلود را؟

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

جاده طوفانی دریای سراب است اینجا

زورق نقش قدم بر سر آب است اینجا

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

مشت خسم، ولی چو نشینم به آن بهار

گلدسته می کند اثر رنگ و بو مرا

صد ره گر از خمار بیفتم به پای خم

یک دستگیر نیست به غیر از سبو مرا

نی شمع پی به گریه من می برد، نه ابر

[...]

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

ناله برآید از ورق، گریه کنان رود قلم

کاتب اگر رقم کند، حال من خراب را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

گر گل نکند در طلبت آبله از پا

دارد سر هر خار درین ره گله از پا

اعضای مرا بس که به هم بی تو نفاق است

پایم گله از سر کند و سرگله از پا

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

مگر چاه زنخدانت نمایان گشت در صحرا

که بر دور تو می بینم کبوترهای چاهی را

گدای عشق باش و ز ابر رحمت سایه پرور شو

که بر باد است رفعت، سایبان پادشاهی را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

درین محیط که سرگشتگی ست حاصل ما

یکی فتاده چو گرداب، راه و منزل ما

گر عشق تو بی سوز ببیند تن ما را

چون شمع زند شام غمت گردن ما را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

منت آب خضر نیست جوی بر سر ما

طالع خشک لبی مانده به اسکندر ما

ما زسیم و زر خود، بزم نکردیم چو شمع

دیگران بزم فروزند ز سیم و زر ما

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

می شد از خشک و تر این خاکدان قانع به سنگ

عقل اگر می بود چون کبک دری، دیوانه را

با ستم فرمای گردون، راه حرفی وانشد

ماند در دل شکوه ها از آسیابان دانه را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

چون تنور لاله از دودی نشد قسمت پذیر

کاش می افتاد آتش در اجاق بخت ما

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

گوش ارباب کرم در عهد ما می گشت کر

گر صدا می بود حرف بر زمین افتاده را

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

شورش انداخته در شام و سحر یارب ما

در غمت نیست کم از روز قیامت شب ما

طفل اشکیم، ز ما درس طرب چشم مدار

نیست جز ابجد غم در ورق مکتب ما

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

ما را به دار عشق، که نزدیک می برد؟

از تار آه اگر نبود ریسمان ما

هر خس ز تندخویی آن گل درین چمن

ماری ست خفته در بغل آشیان ما

طغرای مشهدی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰

 

برگ عیش ناتوانان نیست غیر از دستگیر

بهتر از گلدسته باشد در کف پیران عصا

از فلک روزی چه سان خواهم، که در مشرق زمین

بهر یک نان می زند از صبح چون کوران عصا

طغرای مشهدی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۳۹
sunny dark_mode