گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۲

 

اگر چه لاله طورست روی روشن او

چراغ روز بود با بیاض گردن او

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۳

 

ز انفعال خرام تو آب گردد سرو

ز طوق فاخته پا در رکاب گردد سرو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۴

 

صد پرده شوخ‌تر بود از چشم خال تو

این نافه پیش پیش دود از غزال تو

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۵

 

خرقه بر دوشان از فرزند و زن بگسیخته

شوره پشتانند از بار گران بگریخته

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۶

 

در علم ظاهری چه کنی عمر خود تباه؟

دل را سفید کن، چه ورق می کنی سیاه؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۷

 

ز ذکر جهر مکن منع صوفیان لله

که عاشقند به بانگ بلند برالله

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۸

 

از اشک برد راه به کوی تو نظاره

در بحر کند سیر معلم به ستاره

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۰۹

 

زان لب نتوان کرد به دشنام کناره

تیغ دو دم اوست مرا عمر دوباره

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۰

 

چند غم از دل به اشک لاله‌گون شوید کسی؟

تا به کی از ساده‌لوحی خون به خون شوید کسی؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۱

 

ای ز خاک افتادگان کاکلت سنبل یکی

از هواداران رخسارت نسیم گل یکی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۲

 

قد رعنای ترا تا دید، از شرمندگی

قمریان را سرو شد سوهان طوق بندگی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۳

 

خون تاک از شوق می‌جوشد اگر ساغر زنی

غنچه شادی مرگ می‌گردد اگر بر سر زنی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۴

 

این که زاهد کرد پهلوی خود از دنیا تهی

کاش در پای گلی می‌کرد یک مینا تهی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۵

 

خضاب تازه‌ای هردم به روی کار می‌آری

شدی پیر و همان دست از سیه‌کاری نمی‌داری

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۶

 

میم در جام، اخگر در گریبان است پنداری

گلم در دست، آتش در نیستان است پنداری

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۷

 

گرفتم سال را پنهان کنی، با مو چه می‌سازی؟

گرفتم موی را کردی سیه، با رو چه می‌سازی؟

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۵۱۸

 

ز مستی دیگران را می‌کنی تکلیف می نوشی

به عیب دیگران خواهی که عیب خویش را پوشی

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۴
۲۵
۲۶
sunny dark_mode