حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۱ - حکایت
فرود آمد از تخت شاهی قباد
که عمر است کاه و اجل تندباد
بیاراست پیرایه بخش جهان
سریر کیانی به نوشیروان
جوان بود شهزادهٔ شیرگیر
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۲ - حکایت
نهادیم پای سفر در طریق
سفر کرده ای چند، با هم رفیق
به شهری رسیدیم از رودبار
که بودند از ظلم والی فگار
قضا درد دندان به والی گماشت
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۳ - حکایت
یکی با کهنسال رنجورگفت
که دادی به میراث خور مال مفت
به صد عجز و زاری ز خواهندگان
دربغ آمدت قرص نانی از آن
ندادی پشیزی به مزدور خویش
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۴ - حکایت
به معروف کرخی، یکی داد پند
که با رشته انبان جو را ببند
که حالی برآیند موران ازا خاک
نمایند انبانت از دانه پاک
برآشفت معروف فرخنده خوی
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۵ - حکایت
گذشتم به شب زنده داری سحر
ز صحرانشینان آن بوم و بر
چو مجنون در آن دشت تنها نشین
در اطراف او بود روشن، زمین
شب تار ازو لیلهٔ القدر بود
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۶ - حکایت
شبی در نشابور مأوای من
به تقدیر فرمانده ذوالمنن
سرتربت پاک عطار بود
دلم آگه و دیده بیدار بود
مراقب نشستم چو نیمی ز شب
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۷ - اشارت به سلوک سبیل عجز و مسکینی و ترک خودی و خودبینی
اگر بنده را سربلندی رسد
ز مسکینی و مستمندی رسد
ز خودبینی، ابلیس مردود شد
کف خاک افتاده مسجود شد
نبینی که چون دانه افتد به خاک
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۸ - حکایت
شنیدم که سگ سیرتی از گزند
خیو بر رخ حق پرستی فکند
چوگل برشکفت و غنیمت شناخت
مگر شبنمی زیب گلبرگ ساخت
کف دست بر روی زیبا رساند
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۹ - حکایت
یکی طعن و تشنیع می زد بسی
به آزاد مرد حقیقت رسی
سخن چین، سخن ها به او باز گفت
از آن ژاژخایی چوگل برشکفت
به شکرانه رخسار بر خاک سود
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۳۰ - اشارت به کلام هدایت نظام عارف عالی مقام که گفت: کن بالخیر موصوفاً لا للخیر وصافاً
نشستیم با هم به خاک یمن
من و عارفی چون اویس قرن
سخن راندم از سیرت رهروان
زبانم روان بود و طبعم جوان
مقامات مردان بیان کردمی
[...]
حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۳۱ - ختم کلام و انسجام مرام
حزین از سخن گستری لب ببند
نیِ خامه افکن به طاق بلند
سراسر جهان پر ز گفتار توست
زبان آوری چون قلم، کار توست
سرآمد ز عمر تو هفتاد سال
[...]