کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - وله فی مرثیة الصّدر رئیس الدّین محمود رحمه الله
دریغا که پژمرده شد ناگهانی
گل باغ دولت بروز جوانی
بحسرت برفت از جهان رادمردی
که بودش بر اقلیم دین قهرمانی
سپیده دم روز اقبال بودش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۵ - و قال ایضاً یمدحه
بگویم و نکند رخنه در مسلمانی
تویی که نیست ترا در همه جهان ثانی
کدام پایه در اندیشه نسب شاید کرد
که در مدارج رفعت نه برتر از آنی ؟
بروزگار تو نزدیک شد که برخیزد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۶ - وله ایضاً
تنها هرگز نخورد خواجه
در مدّت عمر خویش نانی
نه آنکه برد به خانه مهمان
لیک او باشد طفیل خوانی
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - وله ایضاً
نانیست درین جهان و آبی
از دیدۀ آدمی نهانی
نه گرسنه دیده روی این سیر
نه تشنه از آن دهد نشانی
اسمیست بمانده بی مسمّا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۸ - و قال ایضآ یمدحه
ای زیاد دهنت در لب جان شیرینی
وی گرفته ز لبت کام جهان شیرینی
شکر است؟آب حیاتست؟ لبست آن؟ جانست؟
خود ندانم که چه چیز است بدان شیرینی
هر کجا چهرۀ تو سفرۀ خوبی گسترد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۹ - وله ایضاً
شاعران خوش حریفکان باشند
با من آخر چرا حریف نیی؟
هر که قوّاد لطفکی دارد
چیست موجب که تو لطیف نیی؟
ملحدانرا ظرافتی باشد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - وقال ایضاً فی الموعظة والنصیحة
مرا دلیست ز انواع فکر سودایی
که هیچ گونه رهش نیست سوی دانایی
سرش ز دایره بیرون و پایش از مرکز
چو چرخ مانده معلق ز زیر بالایی
گهی حوالت دادوستد بطبع کند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۱ - وله فی مدیحه و یصف الرّمد
ای آنکه نکرد عقل دانایی
جز خدمت درگهت تمنّایی
وی آنکه ندید ذات پاکت را
گردون هزار دیده همتایی
رای تو چو مهر عالم افروزی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۲ - و قال ایضاً
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا بیش از این شکیبایی
سه شعر رسم بود شاعران طالع را
یکی مدیج و دوم قطعۀ تقاضایی
اگر بداند ثنا و اگر نداد هجا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - وله ایضاً فیه
ای ز دستت آز را سرمایهای
ذکر حاتم با کفت افسانهای
ذات پر معنیّ تو اندر جهان
صورت گنجیست در ویرانهای
آشکارا پیش ذهن و خاطرت
[...]