گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست

سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست

امروز منم عاشق بی‌مونس و بی‌یار

فریاد همی‌خواهم و فریادرسم نیست

در عشق نمی‌دانم درمانِ دلِ خویش

[...]

سنایی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴

 

جز لطف تو جانا به جهان هیچ کسم نیست

فریادرسم زود که فریادرسم نیست

چون بلبل شوریده منم عاشق رویش

دربندم و نالان و خلاص از قفسم نیست

از جان به هوای سر کویت شب و روزم

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۵

 

فریاد که جز لطف تو فریادرسم نیست

واندر دو جهان غیر غمت هیچ کسم نیست

مشکل همه اینست که از پای فتادم

از هجر و به وصل رخ تو دست رسم نیست

گرچه نفسی یاد من خسته نکردی

[...]

جهان ملک خاتون
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

دلتنگم و پرواز گلستان هوسم نیست

گلزار به آسایش کنج قفسم نیست

می گریم و چون شمع امیدی ز کسم نیست

می نالم ومانند جرس دادرسم نیست

در هجر تو بایست که یک عمر بنالم

[...]

طبیب اصفهانی
 

رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » آزاده

 

بر خاطر آزاده غباری ز کسم نیست

سرو چمنم شکوه‌ای از خار و خسم نیست

از کوی تو بی‌ناله و فریاد گذشتم

چون قافله عمر نوای جرسم نیست

افسرده‌ترم از نفس باد خزانی

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode