مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۹۸
دیدم چو مه و مهر میان کویش
گرمابه زده آبچکان از مویش
گفتم که یکی بوسه دهم بر رویش
زینسو زن من رسید وز آنسو شویش
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۱- سورة هود - مکیة » ۲ - النوبة الثالثة
ما را بمران چو سایلان از در خویش
بنگر صنما که عاشقم یا درویش
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل دوم
آتش در زن ز کبریا در کویش
تاره نبرد هیچ فضولی سویش
و آن روی چو ماه را بپوش از مویش
تا دیده هر خسی نبیند رویش
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹۰
آتش در زن بگیر پا در کویش
تازه نبرد هیچ فضولی سویش
آنروی چو ماه را بپوش از مویش
تا دیدهٔ هر خسی نبیند رویش
سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۰
همسایه که میل طبع بینی سویش
فردوس برین بود سرا در کویش
وآن را که نخواهی که ببینی رویش
دوزخ باشد بهشت در پهلویش
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۷۹
ناگشته شبی چو طره هم زانویش
در پای فتاد کارم از گیسویش
دل در سر او رفت و من سوخته دل
خوردم جگر سوخته از پهلویش
شاه نعمتالله ولی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹
بردار نقاب و می نگر آن رویش
دانی که نقاب چیست یعنی مویش
موئی ز سر زلف نگارم به کف آر
آنگه بنشین و خوش خوشی می بویش
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۵
مو، جوهر تیغ ابروی دلجویش
مژگان، پر تیر غمزه جادویش
در صید دل، آن خال سیه بر رویش
سنگی ز کمان گروهه ابرویش
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۸۸
مرد و زن آفاق سپردم پس و پیش
دیدم چپ و راست پادشه تا درویش
...خران و آستین بوس سگان
سردار و سجود گوشه دامن خویش
غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۸
زین موی که بر میان تست ای بدکیش
باشدت کمرت خجل ز بی برگی خویش
آمیزش موی با میانی که تراست
همسایگی توانگرست و درویش
ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۷۹
ای غمزه تو چو گرگ و چشم تو چو میش
میشت نکند ز چنگ گرگان تشویش
این بره چو گوسفند اسمعیل است
کامد به خلیل فدیه کودک خویش