خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۴
بر سنگ زدم دوش سبوی کاشیسرمست بدم که کردم این عیاشی
با من به زبان حال میگفت سبومن چون تو بدم تو نیز چون من باشی

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۰
با دل گفتم کهای همه قلاشیچونی و چگونهای کجا میباشی
دل دیده پرآب کرد و گفتا که خموشدر خدمت خیل دختر جماشی

کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۱۳
زین گونه که تو بدل ربایی فاشی
عاشق خواهی ز سنگ صد بتراشی
معشوقی تو بعشق کس نیست گرو
خود هم تو سزد که عاشق خود باشی
