|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با دل خود صحبت میکند و از آن میخواهد که حالش را بگوید و جایی که هست را مشخص کند. دل از غم و احساساتی پر است و به شاعر میگوید که سکوت کند و به جمعی از دختران توجه کند. این شعر احساسات عمیق و مسائل عاشقانه را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: با دل به خود گفتم: تو که همه جا را شگفتانگیز میکنی، حالا چطوری و کجایی؟
هوش مصنوعی: دل، از اندوه و غم پر شده و به حرف آمده و میگوید که باید در برابر جمعیت دختران جماشی سکوت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی
سرمست بدم که کردم این عیاشی
با من به زبان حال میگفت سبو
من چون تو بدم تو نیز چون من باشی
در راه نفاق اگر بتی بتراشی
در پیش نهی و جان برو می پاشی
به زآن باشد که در ره قلّاشی
دعوی کنی و دل سگی بخراشی
زین گونه که تو بدل ربایی فاشی
عاشق خواهی ز سنگ صد بتراشی
معشوقی تو بعشق کس نیست گرو
خود هم تو سزد که عاشق خود باشی
در وحدت ذات، گفته گوهرپاشی
رمزی که بود فاشتر از هر فاشی:
نقاش اگر به نقش در میآمد
هر نقش ز کلک او شدی نقاشی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.