گنجور

عراقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹ - مثلث

 

گفتم که: مگر جستم، وز دام بلا رستم

دل در پسری بستم، کز یاد لبش مستم

عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۷

 

رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم

هم بی‌دل و بیمارم هم عاشق و سرمستم

صد گونه خلل دارم ای کاش یکی بودی

با این همه علت‌ها در شنقصه پیوستم

گفتا که نه تو مردی گفتم که بلی اما

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۹

 

زان می که ز بوی او شوریده و سرمستم

دریاب مرا ساقی والله که چنینستم

ای ساقی مست من بنگر به شکست من

ای جسته ز دست من دریاب کز آن دستم

بشکست مرا دامت بشکستم من جامت

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۰

 

بستان قدح از دستم ای مست که من مستم

کز حلقه هشیاران این ساعت وارستم

هشیار بر رندی ضدی بود و ضدی

همرنگ شو ای خواجه گر فوقم اگر پستم

هر چیز که اندیشی از جنگ از آن دورم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » نهم

 

از خویش حذر کردم، وز دور قمر جستم

بر عرش سفر کردم، شکلی عجبی بستم

مولانا
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۹

 

گر یار بلند آمد، من پستم و من پستم

ور کار ببند آمد، من جستم و من جستم

من حاکم این شهرم، هم نوشم و هم زهرم

گر خصم بود پنجه، من شستم و من شستم

ای هر سخنت کامی، در ده ز لبت جامی

[...]

اوحدی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵۴

 

از بسکه می وصلت بیرون رود از دستم

روزیکه ترا بینم تا روز دگر مستم

ای آفت جان و دل دارم ز تو صد منت

کز دردسر مستی از یمن تو وارستم

در عشق سرافرازی بردار توان کردن

[...]

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode