گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۵

 

بس دولت فیروزست در پای تو سربازی

گر دست دهد ما را به زین نبود بازی

گر کشته شوم جانا بر خاک درت شاید

باشد به غلط روزی بر ما نظر اندازی

قلب من دلداده نقد سر کویت شد

[...]

جهان ملک خاتون
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۶

 

هر روز که در میدان چوگان زدن آغازی

بس کس که کند پیشت چون گوی سراندازی

دلها به دم رخشت هست از رگ جان بسته

آیند کشان از پی هر سوی که می تازی

عشاق به میدانت بازند به جد سرها

[...]

جامی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

ای مطرب دل ترسم زین پرده که بنوازی

از پرده برون رازم یکباره بیندازی

ای ساقی جان جامی بر می زده ای عطشان

از بهر یکی جرعه تا چند همی نازی

از کثرت مهر تو وز صرصر قهر تو

[...]

غبار همدانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - حشرات الارض بهارستان

 

ای آنکه بزعم خویش تو دلبر و طنازی

با بلبل و با طوطی همراز و هم آوازی

بی آلت طیاره در چرخ به پروازی

بالله نه تو طاوسی والله نه تو شهبازی

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode