گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵

 

تا کی همه مدح خویش گوییم؟

تا چند مراد خویش جوییم؟

بر خیره قصیده چند خوانیم؟

بیهوده فسانه چند گوییم؟

ای دیده بیا، که خون بگرییم

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶

 

شهری است بزرگ و ما دروییم

آبی است حیات و ما سبوییم

بویی به مشام ما رسیده است

ما زنده بدان نسیم و بوییم

بازیچه مدان، تو خواجه، ما را

[...]

عراقی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۳

 

زنده به حیات عشق اوئیم

پیوسته به عشق او نکوئیم

ما ساده دلیم و آینه هم

با او یک رو و رو بروئیم

گوئیم هر آنچه او بگوید

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » مثنویات » شمارهٔ ۵

 

آزار دل کسی نجوییم

چیزی که نباشد آن نگوییم

نسیمی
 
 
sunny dark_mode