گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

مشاطهٔ زیبایی آراسته چنبرها

زان سلسله تا بندد بر هر سر مو سرها

در بارگهت ایدر ره یافتم از هر در

تا روی رجا یکسر برتافتم از درها

عشاق نزیبد عشق با غیر تو ورزیدن

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۳

 

فردا به زمین افتد از سر همه افسرها

افسر چه بود کز تن ریزد به زمین سرها

از جیب قضا دستی پیدا شده بگشاید

بر روی بنی احمد از فتنه بسی درها

مرغان حرم را چرخ گسترد چنان دامی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » نوحه‌ها » شمارهٔ ۴

 

جز ماریه آمد کی پیش رخ خواهرها

چون لاله ستان دشتی از خون برادرها

فرزند پیمبر رایک تن نکند یاری

زان پهنه ی پهناور با آن همه لشکرها

انصاف و مروت کو اجحاف و تعدی بین

[...]

صفایی جندقی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۷ - غدیریه در مدح زوج بتول ابن عم رسول علی‌ علیه‌السلام

 

از خاک رهش گردون اندوخته گوهرها

آراسته گیتی را ز افروخته اخترها

تنها نه کنون باشد او ملجأ مضطرها

هنگام بلا از او جستند پیمبرها

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode