گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵۵

 

ای خواجه سلام علیک من عزم سفر دارم

وز بام فلک پنهان من راه گذر دارم

جان عزم سفر دارد تا معدن و اصل خود

زان سو که نظر بخشد آن سوی نظر دارم

نک می کشدم سیلم آن سوی که بد میلم

[...]

مولانا
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۰

 

جان دارم و دل دارم سر دارم و زر دارم

گر از تو رسد فرمان دل از همه بر دارم

تو عمر منی زآن وجه من بی تو نخواهم جان

تو چشم منی زآن رو من با تو نظر دارم

من هیچ نمی مانم با زاهد خشک اما

[...]

کمال خجندی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

گویند که من بر کف در راه تو سر دارم

از سر بسرت گر خود عمریست خبر دارم

عرض س و جان کردن باشد عجب از عاشق

هست از سر و ننگ آن خاکی که بسر دارم

هیچ از دهنت رمزی با کس نتوانم گفت

[...]

صفی علیشاه
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۷ - غدیریه در مدح زوج بتول ابن عم رسول علی‌ علیه‌السلام

 

امروز من اندر سر سودای دگر دارم

درباره می‌خوردن تجدید نظر دارم

خشت از سر خم خواهم یکمرتبه بردارم

سرهشته در آن نوشم تا هوش بسر دارم

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode