صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱
ای طره مشکینت برهمزن سامانها
وان خال خود آیینت غارتگر ایمانها
از غمزه فتانت بس جان به گرو کانت
وز چاک گریبانت بس چاک گریبانها
خلقی ز غمت هر شب در ناله و در یارب
[...]

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳
بنشین به پس زانو در مصطبه جانها
تا چند همی گردی بر گرد بیابانها
بگذار سر ای سالک بر پای گدای دل
تا تاج نهند از سر در پای تو سلطانها
در مزرعه دنیی حاصل نتوان بردن
[...]

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶
با زلف تو صد پیمان دل بست به دستانها
بشکست و گسست از هم سررشته پیمانها
از عشق خط سبزت میسوزم و میبارد
از دیده به دامانم زین سبزه چه بارانها
زد پتک بلا بر سر ما را ز غم دوری
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱
ای در طلبت صد چاک از غصه گریبانها
خونها ز غمت جاری از دیده به دامانانها
در زواویه هجرت بنشسته به خون دلها
در بادیه عشقت سر کرده قدم جانها
آلوده به خون باشد از پای مجانینت
[...]

صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱
یک عمر به سر بردیم، با ناله و افغانها
ما در سر کوی دوست، بلبل به گلستانها
حسنی که بود در عشق، بیطعنه و بهتان نیست
خوش آنکه نیندیشد از طعنه و بهتانها
از کفر سر زلفش، یک شمه بیان کردند
[...]
