گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۶

 

ای مردمک دیده تا کی کنی این بیداد

خون جگرم ریزی از دیده که شرمت باد

هجران تو جانم را آورد به لب باری

وز دولت وصل تو یک لحظه نگشتم شاد

شیرین لب تو هرگز کی داد شبی کامم

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۹

 

تا چند کنم جانا از دست غمت فریاد

زین بیش نمی آرم من طاقت این بیداد

من با غم هجرانت تا کی گذرانم روز

شاید که کنی یک شب از وصل خودم دلشاد

دیدم قد رعنایت گشتم ز میان جان

[...]

جهان ملک خاتون
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در تهنیت عید رمضان

 

شه معتمدالدوله آن داور شه اجداد

برسده او امجاد رخسا پی استسعاد

خرگاه شکوه وی دارد زنجوم اوتاد

شاهی که وجود اوست قطب فلک ایجاد

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت شاه ولایت اساس و رثاء برحضرت عباس علیه السلام

 

از چون تو پسر در فخر ازصبح ازل اجداد

وز چون تو پدر در ناز تا شام ابد اولاد

جز حق نتواند کس اوصاف ترا تعداد

در بزم تو مات اقطاب بر رزم تو محو اوتاد

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode