رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۳ - نعمت اللّه کهسانی قُدِّسَ سِرُّهُ العَزیْزُ
هر نقش خیالی که ترا غیر نماید
تعبیر کن آن را که خیال تو به خوابست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۳ - نعمت اللّه کهسانی قُدِّسَ سِرُّهُ العَزیْزُ
مستیم و نداریم خبر از همه عالم
این است خبر هرکه بپرسد خبرما
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۸ - ناصر بخارایی علیه الرحمه
ما را که براندند چو گرد از درِ مسجد
خاک در میخانه به است از همه بابی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۸ - ناصر بخارایی علیه الرحمه
در مدرسه کس را نرسد دعوی توحید
منزلگه مردانِ موحد سرِ دار است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۰ - نعیمی مشهدی قُدِّسَ سِرُّه
نور رخت افتاد شبی در دل منصور
فریاد اناالحق ز سموات برآمد
در صومعه تا زمزمهٔ عشق تو افتاد
صوفی چو من از توبه و طامات برآمد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۴ - واله داغستانی
بگشای سر ترکش مژگان جگردوز
شاید که رسد چاکِ دل ما به رفویی
خوش آنکه به طوف حرم میکده آیم
گه پای خمی بوسم و گه دست سبویی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۴ - واله داغستانی
یک نغمه تراود ز لب قمری و بلبل
قانون وفامختلف آواز نباشد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۴ - واله داغستانی
اندیشه کسی راه به کنه تو ندارد
هرچیز که هست از تو نشان هست ونشان نیست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۱ - انسی سیاه دانی
این دلقِ مرقع که مرا سرِ جنون است
پیرایهٔ عشق است نزیبد همه کس را
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی
ای خواجه مکن تا بتوانی طلبِ علم
کاندر طلبِ راتب یک روزه بمانی
رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
نی گوشهٔکنجی و کتابی برِ عاقل
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی
آن کس که به صد خون جگر شد هنر آموخت
وز دور قمر گوبنشین خونِ جگر خور
پیغامِ زنان میبر و دیبایِ به زرپوش
یا مسخرگی میکن و حلوای شکرخور
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
شب تار است و رهِ وادی ایمن در پیش
آتش طور کجا وعدهٔ دیدار کجاست
آن کس است اهل بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی محرمِ اسرار کجاست
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
خم ها همه در جوش و خروشند ز مستی
و آن می که در آنهاست حقیقت نه مجاز است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
تنها نه منم کعبهٔ دل بتکده کرده
در هر قدمی صومعهای هست و کنشتی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
گرپیر مغان مرشد من شد چه تفاوت
در هیچ سری نیست که سری ز خدا نیست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
ای آنکه به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن، خیر و سلامت
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
معشوقه عیان میگذرد بر تو ولیکن
اغیار همی بیند از آن بسته نقاب است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
بس تجربه کردیم درین دیرِ مکافات
با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
در خرقه چو آتش زدی ای سالک عارف
جهدی کن و سر حلقهٔ رندان جهان باش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
در خرمن صد زاهد و واعظ زند آتش
این داغ که ما بر دلِ دیوانه نهادیم
المنة اللّه که چو ما بیدل و دین بود
آن را که خرد پرور و فرزانه نهادیم
در خرقه ازین بیش منافق نتوان بود
[...]