گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

اسمش عبدالرحمن بن بختیار. مردی عالم و کامل بوده. در هندوستان در نهایت تجرید سیاحت می‌نموده. مجذوب مطلق شد. در سنهٔ ۱۰۲۵ جذبه بر وی غالب شد و از بدنِ عنصری رست و این یک بیت و رباعی از او نوشته شد:

این دلقِ مرقع که مرا سرِ جنون است

پیرایهٔ عشق است نزیبد همه کس را

رباعی

گر دل ز غم عشق سلامت بودی

آماجگهِ تیرِ ملامت بودی

گویند قیامتی و دیداری هست

ای کاش که امروز قیامت بودی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode