گنجور

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲

 

کردیم شبی روز غریبانه بدامی

المنته لله که رسیدیم بکامی

شاها نکشم باده که همت نپسندد

من سر خوش و یاران همه حسرتکش جامی

کردی چون شهیدم مکن آغشته بخونم

[...]

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

مشکل که دهد دست مرا با تو وصالی

تو نخل برومندی ومن خشگ نهالی

ما را که بجز دست تهی نیست بضاعت

اندیشه وصل تو؟ تمنای محالی!

آن نیست که پیوسته کنم وصل تمنا

[...]

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در لذت غم و مدح رسول اکرم (ص) با تجدید مطلع گوید

 

حاشا که کشم بهر طرب ساغر جم را

از غم چه شکایت من خو کرده بغم را

هیهات کز ایام حیاتش بشمارم

روزی که نیابم بدل آسیب الم را

زنهار که می نوشم و بیهوده بخندم

[...]

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - یک قصیده

 

ای یافته صبح از دم جانبخش تو دم را

آموخته بحر از کفت آئین کرم را

در عهد جوانبختی عدل تو عجب نیست

گر پیر فلک راست کند قامت خم را

آثار قدومت به پرده نشانده است

[...]

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

عمریست دلم از غم دوران گله دارد

آئینه ام از نقش پریشان گله دارد

ناموس کند شکوه بسی از من رسوا

زآلودگی ام پاکی دامان گله دارد

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۵

 

فریاد که غیرت نگذارد که چو فرهاد

از بهر تسلی بتی از سنگ برآریم

طبیب اصفهانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode